loading...
بهشت خانواده
محمد حسین قوامی بازدید : 62 شنبه 06 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

هر يك از زن و شوهر بايد همسر خود را به نامى صدا كند كه او بيشتر دوست دارد و خوشترش مى آيد، چه اسم كوچك باشد و يا نام خانوادگى ، يا القاب مذهبى و عناوين اجتماعى.

 

بهتر است پيش از آنكه زن و شوهر لقب و عنوانى پيدا كنند؛ يعنى سالهاى اول ازدواج كه هنوز دكتر و مهندس و حاجى نشده اند و يكديگر را به اسم كوچك يا نام فاميل مى خوانند، چاشنى محبتى بر آن بيفزايند و مثلا (( حسين جان و مريم جان )) بگويند يا (( على آقا و زهرا خانم )) صدا زنند.

 

صدا زدن به اسم تنها توهين آميز است و توهين آميزتر آنكه مردى مثلا نامش ابوالحسن يا ابوالقاسم باشد و همسرش او را به نيمه اول اسمش صدا زند.

 

ممكن است بگوييد كه اگر ميان زن و شوهر خلوص و صفا باشد، اين نامها توهين به حساب نمى آيد و مانعى ندارد.

 

ميگويم ، درست است در آن صورت توهين نيست و مانعى ندارد، ولى مانند آقا جان و خانم جان ، ايجاد محبت نمى كند، و چون اسلام به همه مسلمين مخصوصا به زن و شوهر درس محبت مى دهد، سفارش مى كند: مخاطب را به نامى بخوان و با كلمه اى صدا بزن كه او را خوشتر و دوست تر آيد.

 

شايد بعضى از مردان كه داراى عنوان حاجى و رئيس و دكتر و مانند آن هستند از همسرشان شنيدن اين عناوين را دوست نداشته باشند و كلمه (( احمد جان )) را مثلا از او بهتر بپسندند؛ در آنصورت همسر بايد همان كلمه يى را بگويد كه او بيشتر دوست دارد، همچنين نامها و عناوين از لحاظ زشتى و زيبايى و خوش آمدن و بد آمدن همسر، در خلوت يا پيش مردم فرق مى كند در شهر يا روستا فرق مى كند. در لغات و زبانهاى مختلف فرق مى كند.

 

جانم به فداى پيغمر اسلام صلوات الله عليه كه معيارى ثابت و غير قابل تغيير، براى ايجاد محبت بيان مى كند و مى فرمايد:

او را به نام و عنوانى بخوان كه خوشترش مى آيد.

بعضى از مردان عناوين شعرى جالبى انتخاب كرده ، همسر خود را به آن عنوان صدا ميزنند، مانند (( امانت خدا )) در آينده خواهيم گفت كه پيغمبر و اميرالمومنين صلوات الله عليهما فرموده اند كه زنان امانت خدا هستند نزد مردان . پيداست كه زن از شنيدن اين عنوان احساس افتخار مى كند و مرد هم به وظيفه سنگين خود كه نگهدارى امانت الهى است متوجه مى شود.

 

بعضى از مردان عارف و ظريف را ديدم كه همسر خود را به عنوان (( ولى من ، سرپرست من )) صدا ميزند، يا زنى شوهرش را به عنوان (( خداى من )) مى ناميد. همه مى دانند و خود زن و شوهر هم مى دانند كه اين عناوين پوششى از مزاح و ظرافت ، روى واقع و حقيقت دارد. با وجود اين شنونده احساس افتخار مى كند و ميان زن و شوهر گرمى و صفا و محبت و وفا ايجاد مى شود و از دستورات شرع مقدس دانسته ايم كه او مى خواهد همواره تنور عشق و محبت و صفا ميان زن و شوهر گرم باشد. البته مى بايست عارفان روشن دل ، در برابر مقدس نمايان كج انديش ، همسر خود را به اين عناوين صدا نزنند، آنها مى توانند - و اسلام هم مى خواهد كه - در خلوت همسر خود را به عنوان ، (( دلبر، عزيز، جان و روان )) و ظريفتر و لطيفتر از اينها بخوانند و اگر شنونده خوشش آيد علاوه بر اينكه مانعى ندارد، پيغمبر اسلام هم بيشتر خوشش مى آيد.

خود آن حضرت يكى از همسرانش را كه جوانتر بود (( حميرا )) مى ناميد. حميرا را مى توان به گل سرخ يا (( سرخك عزيزم)) ترجمه نمود، اگر چه لطافتى را كه در كلمه (( حميرا )) هست با هيچ تعبيرى در فارسى نمى توان بيان كرد. 

دليل

1- ثلاث يصفين ود المر لاخيه المسلم : يلقاه بالبشر اذا لقيه و يوسع له فى المجلس و يدعوه باءحب الاسماء اليه .

سه چيز است كه دوستى مسلمان را با مسلمان ديگر، صافى و خالص ‍ كند:

1- هنگامى كه او را ملاقات مى كند، با خوشرويى با وى برخورد نمايد.

2- زمانى كه خواست كنار او بنشيند برايش جا باز كند.

3- به بهترين نامى كه دوست دارد، او را صدا زند.

 

اين روايت مانند تمام روايات و احاديث ديگرى كه روابط اجتماعى مسلمين را بيان مى كند، هدفش يا يكى از اهدافش اين است كه ميان مسلمين ، الفت و محبت ايجاد شود و بسيار روشن است كه ايجاد الفت ميان زن و شوهر لازم تر و ضرورى تر از ساير مسلمين است و عواقب وخيم تخلف از اين دستور براى زن و شوهر، شديدتر و دردناكتر از ديگران است .

 

دليل ديگر ما در اين مورد قضاوت روشن و صريح عقل است كه در زندگى مشترك همسران ، محبت و صفا و صميميت و يكرنگى لازم است ، و صدا زدن دوست را به نامى كه مطلوب و محبوب او است ، ايجاد محبت مى كند و قضاوت عقل در مقام ارزش و اهميت ، مقدم بر شرع است ، زيرا ما شرع اسلام را به حكم عقل پذيرفته ايم . چون آنرا تامين كننده سعادت ، دنيا و آخرت و پاسخ دهنده نيازهاى مادى و معنوى و جسمى و روحى خود يافته ايم و در مقام مقايسه با اديان ديگر، به قضاوت عقل سليم خويش ‍ اسلام را كاملتر و جامعتر يافته ايم ، بنابراين ، عقل و اسلام برادر يكديگرند و عقل برادر بزرگتر است .

هر حكمى كه عقل بدهد، اسلام آنرا تصويب كرده است و اسلام هم حكم و دستورى بر خلاف عقل ندارد. اگر به طور نادر، مخالفتى ميان حكم و عقل و دستور قاطع و معتبر شرع مشاهده شود، در آن صورت بايد نسبت به عقل قضاوتش ترديد كرد و تجديد نظر نمود، براى اينكه قطعا آن عقل ، عقل سليم و مصفا نيست . بلكه عقلى است ، تيره ، ناسالم و در پرده .

 

خوشبختانه ، مطالبى كه در اين كتاب مى خوانيد، با قطع نظر از آيات قرآن و احاديثى كه به عنوان دليل آورده مى شود، همگى موافق عقل و خرد همگان است . چه مسلمين و چه غير مسلمين ، و در سراسر اين كتاب ، حكم و دستورى مخالف عقل مشاهده نمى شود.

 

اين مطلب را هم بدانيد كه اگر عقل سليم موضوعى را پسنديده تشخيص ‍ داد و آنرا مطلوب و محبوب به حساب آورد و مردم هم به آن عمل كردند و از شريعت اسلام ، منع و انكارى نسبت به آن نرسيده بود، آن موضوع مورد موافقت شارع هم هست و مثل گفته پيغمبر و امام صادق (عليه السلام ) مى توان به آن عمل نمود. يعنى منع نكردن شارع اسلام از كارى كه عقلا آنرا انجام ميدهند، دليل تصويب شارع است و دليل امضاى او است نسبت به صحت و درستى آن .

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 11
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 13
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 13
  • بازدید ماه : 28
  • بازدید سال : 61
  • بازدید کلی : 2,110